روزهای زیبای بعد از آمدنت
مامانم سلام عزیزم بازم می خوام برات از اون روزها و لحظه های زیبای بعد از تولدت بگم که مامانت از شدت هیجان و خوشحالی بعد از زایمان حتی 5 دقیقه هم چشمهاش روی هم نرفت و بعد از اینکه از ریکاوری من رو آوردن ساعت حدودا 11 بود که وقتی از اتاق خارجم کردن اولین کسانی رو که دیدم بابا مهرداد و مامانی مهناز بودن که به لطف خدا ایندفعه از دیدن صورتهای شاد و لبهای خندانشون وجودم سرشار از آرامشی فراموش نشدنی شد ... بعد از اینکه من رو بردن به اتاق خانم پرستار اومد و از سالم بودن شما گفت و گفت که آماده ای برای خوردن اولین شیر وای مامان که چه لحظه های زیبایی هنوز هم وقتی یادم می افته اشک تو چشمهام جا...
نویسنده :
مامان ساناز
2:46